سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گُم شدگان!

ارسال‌کننده : در : 87/12/16 1:7 عصر

انتظار دارید در یک نوشته که خواندنش دو دقیقه باید طول بکشد، بروم اصل و ریشه لغوی و اصطلاحی و تاریخی «سینما» را در بیاورم و این‏جا بنویسم؟ عُمراّ ! در این دو دقیقه فقط فرصت می‏کنم یک نمای این عروس خوش‏نمای سی‏هزار رنگ مدهوش‏نما را به یاد خودم و شما بیاورم که همان دل‏بَری است. تمام یک آدم که عقل و هوش نیست! دل و دیده هم دارد. بماند که بعضی از آدم‏ها انگار جز همین دل دل و دیده ندارند.
حالا طرف این را فهمیده و چندین‏سال زحمت می‏کشد و با هزار رنگ و لعاب خیره کُننده جماعتی را دور دنیا و غیر دُنیا می‏گرداند تا آخرش وقتی می‏گوید:
«توماس حواری رستاخیز مسیح را باور نمی‏کرد، چون با واقعیات ذهنی اش تطبیق نداشت.اما بالاخره باور کرد.»*
جماعت مدهوش گُم‏شده در وادی حیرت، همراه با قهرمان عقل‏گرای دیر‏باور، روحشان آماده شود برای این‏که هر چه آن‏ها! گفتند، باید باور کرد. بعد هرچه شما تلاش کنی و دلیل و منطق نشان بدهی، می‏بینی که:‏ نرود میخ آهنی در سنگ! یادتان نیست امام حسین علیه السلام در روز عاشورا به جماعت چه گفت؟
آری ! این‏گونه است برادر .
 * مکالمه دو نفر از شخصیت های اصلی سریال گمشدگان در قسمت 6 از فصل پنج، درکلیسا قبل از بازگشت به جزیره.
*************************************************************
اما بعد از دو دقیقه: در ابتدا روز شهادت امام حسن عسکری علیه السلام راخدمت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف، و همه دوست‏داران اهل بیت ع تسلیت عرض می‏کنم و به تناسب موضوع، یاد و خاطره شهید عزیز سید مرتضی آوینی را گرامی می‏دارم.
همچنین می خواهم در مورد یک چیز نظریه بدهم با این‏که سعی می‏کنم کمتر این‏کار را بکنم:
 گمان می‏کنم مکالمه مورد اشاره، حداقل یکی از اهداف این سریال طولانی و عظیم و پُر بیننده است. حل مُشکل بزرگ تاریخ مسیحیت تحریف شده، که می‏گوید باید بپذیری، بدون این‏که عقل بذیرد.
و در آخر این‏که شرمنده همه دوستان همراه در این وبلاگ هستم اگر به ظاهر رای و نظری از من نمی‏بینند، اما تنها وبلاگی است که علاوه بر متن، قسمت نظرات را هم در ریدر دارم و دنبال می‏‏کنم. 
برای همه دوستان به خصوص حامد عزیز آروزی موفقیت دارم.




کلمات کلیدی : سینما، فیلم، سریال، شهید آوینی، گمشدگان، lost